سلام.

جدیدا یکی رو رد کردم

با تلخی و سختی.

شاید میتونستیم خوشبخت بشیم.

ولی خب شاید هم میتونستیم بدبخت بشیم.

متاسفانه اونقدر زندگی پرریسکی میشد که عاقلانه بستم دفترشو

هرچند که می شد عاشقانه تا آخرین ورقه رو جلو رفت.

دلم برایی خیلی چیزها سوخت.

برای خودم. برای طرف مقابلم و برای شرایطمون.

به خدا میسپرمش. امیدوارم جفت خوبی نصیبش بشه.

من هم دلم آرامشی بده که نه تنهایی رو بفهمم و نه حسرت گذشته رو بخورم.

امیدوارم که آینده ی همه مون شیرین باشه و شاد.

 

خیلی وقته منتظر خبرای خوش هستیم

خدایا خودت همراهمون باش که امیدمون فقط تویی.

باز هم مثل گذشته و یا برعکس

داستان زندگی

رو ,هم ,میتونستیم ,خیلی ,شاید ,گذشته ,نه حسرت ,حسرت گذشته ,و نه ,بفهمم و ,رو بفهمم

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

layamout dansnews وبلاگ شخصی جلال ترابی عروسک استقلال ایرانم سیمامایس کارشناسی ارشد مدیریت پیام نور گرمسار طاقت بیار صبا کافه زیست شناسی